× ووووووبلاگ وسرگرمي.... آسمانها آبی پر مرغان صداقت آبی ست دیده در اینه ی صبح تو را می بیند از گریبان تو صبح صادق می گشاید پر و بال تو گل سرخ منی تو گل یاسمنی تو چنان شبنم پاک سحری ؟ نه از آن پاکتری تو بهاری ؟ نه بهاران از توست از تو می گیرد وام هر بهار اینهمه زیبایی را هوس باغ و بهارانم نیست ای بهین باغ و بهارانم تو سبزی چشم تو دریای خیال پلک بگشا که به چشمان تو دریابم باز مزرع سبز تمنایم را ای تو چشمانت سبز در من این سبزی هذیان از توست زندگی از تو و مرگم از توست سیل سیال نگاه سبزت همه بنیان وجودم را ویرانه کنان می کاود من به چشمان خیال انگیزت معتادم و دراین راه تباه عاقبت هستی خود را دادم img src=http://static.mihanblog.com//public/user_data/web_photo/10/28247.jpg?9675 /

آدرس وبلاگ من

x2.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/alix2

لیست دوستان

afsaneh

ali

omid

msadegh

mitra

omed

omid

shadi

reza

sapka.ir

tena

banafsheh

afsaneh

naserمشاهده تمام دوستان

گروهای عضو شده

پاتوق بچه های باحال

naser مشاهده تمام گروهاي

اينا همبراي دوستان خوبم كه دوسشون دارم

بوسه يعني خلسه در اعماق شب

بوسه يعني مستي از مشروب عشق
بوسه يعني آتش و گرماي تب

بوسه يعني لذت از دلدادگي
لذت از شب، لذت از ديوانگي

بوسه يعني حس طعم خوب عشق
طعم شيريني به رنگ سادگي

بوسه آغازي براي ما شدن
لحظه ايي با دلبري تنها شدن

بوسه سر فصل كتاب عاشقي
بوسه رمز وارد دلها شدن

بوسه آتش مي زند بر جسم و حان
بوسه يعني عشق من ، با من بمان

شرم در دلدادگي بي معني است
بوسه بر مي دارد اين شرم از ميان

طعم شيرين عسل از بوسه است
پاسخ هر بوسه ايي بوسه است

بهترين هديه پس از يك انتظار
بشنويد از من فقط يك بوسه است

بوسه را تكرار مي بايد كرد
بوسه يعني عشق وآوازوسرود

بوسه يعني وصل جانها از دو لب
بوسه يعني پر زدن، يعني صعود

کس ويرانيم را حس نکرد...

وسعت تنهائيم را حس نکرد...

در ميان خنده هاي تلخ من..

گريه پنهانيم را حس نکرد...

در هجوم لحظه هاي بي کسي...

درد بي کس ماندنم را حس نکرد...

آن که با آغاز من مانوس بود...

لحظه پايانيم را حس نکرد

بوسه یعنی وصل شیرین دو لب
بوسه یعنی خلسه در اعماق شب
بوسه یعنی مستی از مشروب عشق
بوسه یعنی آتش و گرمای تب

بوسه یعنی لذت از دلدادگی
لذت از شب , لذت از دیوانگی
بوسه یعنی حس طعم خوب عشق
طعم شیرینی به رنگ سادگی

بوسه آغازی برای ما شدن
لحظه ای با دلبری تنها شدن
بوسه سرفصل کتاب عاشقی
بوسه رمز وارد دلها شدن

بوسه آتش می زند بر جسم و جان
بوسه یعنی عشق من , با من بمان
شرم در دلدادگی بی معنی است
بوسه بر می دارد این شرم از میان

طعم شیرین عسل از بوسه است
پاسخ هر بوسه ای یک بوسه است
بهترین هدیه پس از یک انتظار
بشنوید از من فقط یک بوسه است

بوسه را تکرار می باید نمود
بوسه یعنی عشق و آواز و سرود
بوسه یعنی وصل جانها از دولب
بوسه یعنی پر زدن , یعنی صعود

اگر زندگی را دوست داشتم

هنگام تولد گریه نمی کردم

اگر زندگی زیبا بود

هیچ وقت آنرا ترک نمی کردم

اگر تو عاشق بودی

هرگز نمی رفتی

آنکس که مي گفت دوستم دارد عاشقي نبود که به شوق من آمده باشد رهگذري بود که روي برگهاي خشک پاييزي راه مي رفت صداي خش خش برگها همان آوازي بود که من گمان ميکردم ميگويد: دوستت دارم

خدایا آنکه در تنها ترین تنهایی تنهاییم " تنهایم" گذاشت را

در تنهاترین تنهایی تنهاییش "تنهایش" مگذار

بگذار به مانند آنچه می خواهد شود

بگذار به مانند تنهاییم زیبا بماند

خدایا او بی وفا بود اما

مگذار تنها بماند

هنگامي كه خواستم زندگي كنم راه را بر من بستند

هنگامي كه خنديدم گفتند ديوانه است

هنگامي كه گريستم گفتند كودكانه است

هنگامي كه به حقيقت روي اوردم گفتند خرافات است

هنگامي كه سكوت كردم گفتند عاشق است

هنگامي كه عاشق شدم گفتند گناه كار است

هنگامي كه به گناهم ادامه دادم گفتند جايت در جهنم است

درمیارم ازآلبومم عکسای یادگاریتو

عکساتو هی می بوسمو ، زل می زنم به دفترم

عشق تو مونده در دلو ، فکر تو مونده درسرم

من هنوزم دوستت دارم

زنجیرقفل یاد تو ، ازدل من وا نمی شه

طفلکی قلب عاشقم ، فکرته هر جا همیش

بعد تو روزگار من ، خیلی به سختی میگذره

فکرنکن عاشقت یه روز ، عشق تو ازیاد می بره

من هنوزم دوستت دارم

کاش خونه قلبمو باز ، بیای چراغونی کنی

کاش تو حصار زندگیت ، بازمنو زندونی کنی

کاشکی بیای مثل قدیم ، دست تو دستام بذاری

قول بدی این بار که بیای ، باز نری تنهام بذاری

من هنوزم دوستت دارم

عشق يعني قطره قطره آب شدن... در وفــور اشـک يـار گـــريان شـــدن

عشق يعني بر دلي چيره شدن... دست از جان شستن و مـجنون شـــدن

عشق يعني در حضور باران طوفان شدن... در کنار قاصدک رقصيدن و پرپر شدن

عشق يعني در عميق قلب يار ساکن شدن... بر دامان وي افتادن و بي جان شدن عشق

يعني در پي باد رفتن و راهي شدن... از فراز کوه ها بگذشتن و پيدا شدن

گفتی که به احترام دل باران باش

باران شدم وبه روی گل باریدم

گفتی که ببوس روی نیلوفر را

از عشق تو گونه های او بوسیدم

گفتی که ستاره شودلی روشن کن

من هم چو گل ستاره ها تابیدم

گفتی که برای باغ دل پیچک باش

بر یاسمن نگاه تو پیچیدم

گفتی که بیا و لحظه ای مجنون باش

مجنون شدم و ز دوریت رنجیدم

گفتی که بیا و از وفایت بگذر

از لحجه بی وفای تو رنجیدم

گفتم که بهانه ات برایم کافیست

معنای لطیف عشق را فهمیدم

عشق اتش مقدسی است که جز خدا همه چیز را می سوزاند

آغاز سفر عشق این است : کنار گذاشتن من و هیچ شدن ، از این هیچ شدن است که همه چیز زاده می شود

دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست ، آنجا که باید دل یه دریا زد ، همین جاست

اگر آواز می خوانم ، اگر اندوه از چشمان من پیداست ، اگر راه گلویم را گرفته بغض پنهانی ، اگر دریا نه یک رودم به سمت خود پریشانی ، اگر باران ندارم ابر بی بارم ، اگر دیوانه ام مستم فقط یک آروز دارم بدانی : دوستت دارم .

عشق یک واژه ی ز لال است تو باید باشی/ قلب من زیر سوال است تو باید باشی/ فال حافظ زدم، آن رند غزل گو هم گفت/ زندگی بی تو محال است تو باید باشی

به شکرانه ی عشقت ، قدم تو دلت میزارم بلکه قلب بی پناهم کمی آروم بگیره

در آغوشم بودي! قطره اشکي بر گونه ات لغزيد خواستم با انگشتانم آن قطره اشک را پاک کنم اما...! اما، آن قطره اشک براي انگشتانم آشنا بود ... آشنا بود...؟ يادم آمد....! آن هنگام که خداوند تو را مي آفريد خاک تو را با اشکهاي من

سرشت، راستي به گونه هاي خيس من نگاه کن، اشکهاي من براي انگشتان تو آشنا نيست! زندگي مسابقه نيست زندگي يک سفر است و در آن مسافري باش که در هر گامش ترنم خوش لحظه هاست

خیال می کردی قلب من تاب شکستن را نداره* منتظری بازم دلم پیش دلت کم بیاره * مرام من توی عاشقی یک دلی و صداقته * وقتی میگم نوکرتم این آخر رفاقته

کاش مي شد سرزمين عشق را در ميان گام ها تقسيم کرد ، کاش مي شد با نگاه شاپرک عشق را بر آسمان تفهيم کرد ، کاش مي شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز کرد ، کاش مي شد با پري از برگ ياس تا طلوع سرخ گل پرواز کرد ...

دلم رفت و دگر جاني نمانده به ابر ديده باراني نمانده ببين اين حال و احوال خرابم بجز درد و پريشاني نمانده

برايت چه بنويسم از مهري که در رودخانه قلبم جاريست يا از طوفان سهمگيني که در دلم غوغايي به پا کرده و از اوراقي که سطر به سطر نام تو و عشق تو را درخود جاي داده "اي مهربانترين" دفترم صد برگ دارد و من هر صفحه را با نام توو ياد توپر کرده ام و سر انجام به زيباترين نکته هستي رسيده ام

همه مي گن که شيشه احساس نداره اما اما وقتي روي شيشه بخار گرفته نوشتم دوست دارم خيلي اروم اشک ريخت و گريه کرد

نخ توی شمع از شمع پرسیدچرا وقتی من می سوزم تو آب میشوی .
شمع جواب داد : وقتی که میبینی که یکی که تو قلبته داره میسوزه مگه می تونی گریه نکنی ... !

دلم تنگ است دلم تنگ است دلم اندازه حجم قفس تنگ است سکوت از کوچه لبریز است

دوست داشتن رو باید از برگ درخت یاد گرفت،چون وقتی زرد میشه،وقتی میمیره،وقتی از درخت جدا میشه ،بازم پایه همون درخت میوفته...!

عشق انسانی و عشق الهی نه تنها با هم تضاد ندارند بلکه دو صورت عشقی وا حد اند متن یک کتاب اند

از عشق پرسیدم نام دیگر تو چیست؟ زبان سرخش را در آورد و گفت: "سر سبزی که بر باد می رود"!!!

ای کاش دنیا ساعت بود و من و تو عقربه های آن تا هر یک ساعت یک بار به هم میرسیدیم . . . !

_{نشستم گريه کردم ... واسه دل خودم ... واسه دل تو ... واسه غصه ي پاييز ... واسه تنهايي ميخک توي دفتر شعرم ... واسه سربلندي کاج تو زمستون ... واسه پروانه که سوخت ... واسه شمعي که اب شد تا}_{از قطره هاش ياد بگيرند که سوختن يک طرفه هم ميتونه باش....}

دوست دارم شب را به غم تو سر کنم ، دفتری را از اشک چشمم تر کنم ، نام آن دفتر نهم دیوان عشق ، عشق را عنوان آن دفتر کنم

مي دوني كي مي فهمي دنيا دو روزه ؟ وقتي اوني كه دوستت داره بهت مي گه تا آخر دنيا باهاتم

برای من مهم نیست که وقتی کسی تنهاست به فکر من باشه برای من این مهمه که وقتی اطرافش شلوغه ٬ قلبش به خاطر من میتپه . .

چشم مستی كه تو دارى بخدا زنجیر است هر كه پابند تو باشد تا به قیامت گیر است

روی یک طاقچه سنگی میون دو قاب رنگی بودن من وتو با هم داره تصویر قشنگی عکس تو تو قاب خاتم در حصار خالی از غم حتی در مرگ تن من نمی گیره رنگ ماتم

دلتنگی هایم را با کدام قایق خیالی روانه دل دریایی ات کنم تا بدانی دلتنگتم؟

بهترين ترانه رو من از چشماي تو مي سازم... تو قمار زندگيمون تو نباشي من ميبازم... با تو من مالک دنيام... بي خيال غربت غم بي خيال نور فردام...

گاهی وقتا زندگی كردن پرنده ها توی قفس از هر كاری بهتره به شرطی كه اون پرنده تو باشی و اون قفس دل یارت

گر میان هر نگاهی صوت غمگینی شنیدی، یاد کن از قلب بی تابی که هردم یاد توست

هر ثانیه که می گذرد چیزی از تو را با خود می برد. زمان غارتگر غریبی است،همه چیز را بی اجازه می برد. تنها یک چیز را همیشه فراموش می کند : "حس دوست داشتن تو را"

قطره بارون ممکنه کوچک دیده بشه ٬ اما یک گل تشنه ٬ همیشه منتظر باریدنشه

عمریست که ویران شده ام .ساکت وسرد و پریشان شده ام .تا تو آیی ومرا دریابی .من اسیر شب طوفان شده ام ...

چه کنم تو سلطان جهانی ومن درویش خرابات .تو ارباب وفایی من نوکر ارباب

به سکوت سد مرداب قسم که تو نیلو فر چشمان منی .ودل خسته من میترسد که توپژمرده شوی .که تو مرا به فراموشی شبها سپری .که مبادا به دلم رنگ سیاهی بزنی .وبه شبها امیدم تو تباهی بزنی

دلم با عشق تو عاشق شد تمام لحظه هایم بهترین شد ولی بی مهریت کار دلم سا خت.دل تنهای من تنهاترین شد...

در فلسفه وفا چنین امده است .دل وقف شکستن است .بیهوده نرنج

داستان زندگی من قصه ای است که متن آن وجود توست وپایا نش نبود توست

شراب را دوست دارم چون رنگ خونه . خون را دوست دارم چون در رگ جاريست . رگ را دوست دارم چون به قلب راه داره . قلب را دوست دارم چون جايگاه توست

هر گاه از غروب بی عاطفه شب خسته شدی به یاد تنها کسی باش که به یاد توست

دستهای مهربانت را روی سینه ات بگذار تا صدای تپش پاکترین قلب دنیا را

احساس کنی

در آن زمان که وفا قصه برف وتابستان است وصداقت گل نایابی است به چه کسی باید گفت با تو خوشبخت ترین انسانم

در صفحه شطرنج زندگي همه مهره هايم مات مهرباني تو شد ومن قلبم را به تو باختم

شاید تکراری باشد ولی گاهی بعضی چیزها ارزش هزاران بار تکرار را دارند ، تکرار می کنم ، تکرار می کنم : دوستت دارم !

قلب مثل دو تا اتاق ديوار به ديوار هست که يکي از اتاقها غم و ديگري شادي. مي گن آرام بخند که تو اتاق بقلي غم را بيدار نکني

تا به کی با ضربه های درد بایدرام شد .یا فقط با گریه های بی قرار آرام شد

دریا برای مرغابی تفریحی بیش نیست اما برای ماهی زندگیست

دیدم که تو دریا شدی و من رود شدم در وسعت چشمان تو محدود شدم آن روز که در آتش عشق افتادم سرسبزتر از آتش نمرود شدم

دوری عشق های کوچک را از بین می بره ، ولی به عشق های بزرگ عظمت میده ، مثل باد که کبریت رو خاموش می کنه ولی شعله های آتیش رو بزرگتر می کنه.تو زندگی مثل یه تمبر باش، به یک هدف بچسب و اون رو به مقصد برسون.

تنها صدای پای تو حرمت خون منه کاشکی بدونی خواستنت به قیمت جون منه

فرشته اي از سنگ پرسيد : چرا مانند خاک از خدا نمي خواهي که از تو انسان بسازد ؟ سنگ تبسمي کرد و گفت : هنوز آنقدر سخت نشده ام که مستحق چنين خواسته اي باشم

معلم گفت : عشق چند بخشه ؟ یک باز دستمو از بالا به پایین آوردم و با خوشحالی گفتم یک بخش،ولی وقتی تو رو شناختم فهمیدم عشق 3 بخشه.1.آتش دیدن تو 2. شوق با تو بودن 3. اندوه بی تو بودن.

کیسه کوچک چایی تمام عمر دلباخته ی لیوان بود ، ولی هر بار که حرف دلش را می زد صدایش در آب جوش می سوخت ... کیسه کوچک چای با یک تیکه نخ رفت ته لیوان و حرف دلش را آهسته گفت ؛ ... لیوان

سرخ شد!

باز در كلبه ي عشق ، عكس تو مرا ابري كرد.عكس تو خنده به لب داشت ولي اشك چشم مرا جاري كرد

تو بودی باور من-تو یار و یاور من- تو بودی عشق اول-رفیق آخر من- تو بودی شور هستی-رفیق خوب مستی-تو بودی کعبه ی عشق-مثل خدا پرستی

مهر تو به مهر خاتم ندهم ،وصلت به دم مسیح مریم ندهم،عشقت به هزار باغ خرما ندهم،یکدم غم تو به هر دو عالم ندهم

لـحظه مــــــــــــــــــــــــــــــــــرگ من
مرگ آن نیست که در قبر سیاه دفن شوم مرگ آن است که از خاطر تو با همه ی خاطره ها محو شوم

سر هر قبرئ صليبئ ميگذارند تا نشانگر آن قبر باشد منهم بر گردنت صليبئمئ آويزم تا همه بدانند كه گورستان عشق من قلب توست

دنيا مث بازي گل يا پوچ ميمونه .......**.......با تو گل بي تو پوچ

روياهايم را تکه تکه کرده ام وبه حراج مي گذارم روياهايم را مي فروشم تا بتوانم به جايش کابوس را قسطي بخرم

خدايا! به من رفيقی بده که با من گريه کند. دوستی که با من بخندد را خودم پيدا خواهم کرد

کاشانه ان نيست که جمشيد بنا کرد کاشانه ان است که ليلي بنا کرد ويرانه ان نيست که چنگيز فرو ريخت ويرانه دل ماست که با گوشه ي چشمت صد سال بنايم را يک باره فرو ريخت

عشق پرده ای زرین است که از آن می توان به برهوت زندگی نگریست

و دریچه ای رو به خوشبختی دید.

عشق عینکی است که از ورای آن زندگی زیباست و معشوق زیباترین.

عشق رویایی است شیرین که بین عاشق و معشوق دیده می شود.

آری عشق دریایی است که غریق در آن به زندگی دست می یابد و در آن

جز پری ماهی زندگی نمی کند.

^{دستهايم برايت شعر مينويسد اما تو هرگز نخواهي خواند

آتش عشق در چشمانم غوطه مي زند ولي تو نخواهي ديد

تو هرگز مرا نخواهي فهميد

و من با اين همه اندوه از كنارت خواهم گذشت}

^{چقدره قشنگ اون شب چشمای سیات عاشقم عاشق تو عاشق سادگیات}

^{نمنم بارون میاد دل من پر میکشه نقش چشمای تو رو تو دفترم میکشه}

^{همیشه وقتی هوا ابری میشه عشق تو میاد به من سر میزنه}

^{واسه دیدن تو دوبارت دل من همیشه همیشه به سیم آخر میزنه}

^{دل من بال و پرش بسته شده دل من از همه جا خسته شده}

^{بارون نم نمکم ببار ببار که دلم بد جوری دل بسته شده}

^{که دلم بد جوری دلبسته شده}